کد مطلب:217099 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:249

ولادت امام موسی کاظم
هفتمین امام ما شیعیان، در روز یكشنبه، هفت صفر سال 128 هجری قمری، در روستای «ابواء» (واقع در بین مكه و مدینه) چشم به جهان گشود. [1] .

نام ایشان «موسی (علیه السلام)» و لقب های معروف ایشان: «عبدصالح، كاظم، باب الحوائج، صابر و امین» [2] و كنیه ایشان: «ابوالحسن و ابوابراهیم»

مشهورترین لقب ایشان «كاظم» است.

پدر آن حضرت: «امام جعفر صادق (علیه السلام)» و مادر این



[ صفحه 9]



بزرگوار: «حمیده» [3] .

امام به این دلیل لقب كاظم گرفت كه با آنكه دشمنان، ظلم و ستم بسیاری به ایشان كردند، اما حضرت آن ها را نفرین نفرمود، با آنكه حضرت را بارها به زندان می بردند، هیچ وقت از روی عصبانیت و تندی حتی یك كلمه نیز به زبان نیاورد.

امام هفتم (علیه السلام) در میان مردم به باب الحوائج نیز معروف می باشد، توسل به آن حضرت برای درمان بیماریهای جسمی و روحی، امری است كه بارها تجربه شده است.

شخصی به نام ابن عكاشه ی اسدی می گوید:

یك روز خدمت امام محمدباقر (علیه السلام) رفتم و امام صادق (علیه السلام) نیز در آنجا حضور داشت. حضرت امام محمدباقر (علیه السلام) من را بسیار مورد لطف قرار داد.

من به ایشان عرض كردم: «ای فرزند رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرزند برومندتان جعفر (علیه السلام) به سن ازدواج رسیده است، چرا همسری برای ایشان انتخاب نمی فرمایید؟»

حضرت امام محمدباقر (علیه السلام) فرمود: «به همین زودی



[ صفحه 10]



برده فروشی، از سرزمین بربر خواهد آمد و در خانه ی شخصی به نام میمون اقامت خواهد گزید. با پولی كه در این كیسه وجود دارد، كنیزی را خواهم خرید كه همسر او خواهد بود.»

ابن عكاشه می گوید: چند روز بعد كه خدمت امام محمدباقر (علیه السلام) رفتم.

حضرت فرمود: «برده فروشی كه گفتم می آید، آمده است بروید و آن كنیز را از او خریداری كنید.»

وقتی پیش آن برده فروش رفتیم، گفت:

«همه ی كنیزانی كه داشته ام، فروخته ام. فقط دو كنیز یگر باقی مانده است. كه یكی از آن ها از دیگری بهتر است.»

من گفتم: «آنها را بیاور.»

وقتی آن آنها را آورد، پرسیدم: «آن كنیزه كه بهتر است را با چه مبلغی می فروشی؟»

گفت: «قیمتش هفتاد دینار كامل است.»

به او گفتم: «محبت نما و از قیمت مقداری كم كن.»

برده فروش گفت: «اصلا راه ندارد و قیمتش همین است كه گفتم.»



[ صفحه 11]



گفتم: «ما به هر مبلغی كه در این كیسه وجود دارد، او را خریداری می كنیم.»

مرد ریش سفیدی كه در آنجا بود، گفت: «در كیسه را باز كنید و بشمارید، ببینیم چقدر پول در آن وجود دارد.»

برده فروش گفت: «بیهوده در كیسه را باز نكنید كه اگر از هفتاد دینار حتی یك دینار هم كمتر باشد، نمی پذیرم.»

در كیسه را باز كردیم و سكه را شمردیم، دقیقا هفتاد دینار بود.

پولها را دادیم و كنیز را خریدیم و به نزد امام محمدباقر (علیه السلام) بردیم و امام صادق (علیه السلام) نیز در آنجا بود.

امام باقر (علیه السلام) از آن خانم پرسید: «نامت چیست؟»

گفت: «حمیده.»

حضرت فرمود: «در نیا پسندیده ای و در آخرت نیز، مورد حمد و ستایش قرار خواهی گرفت.»

آن بانوی گرامی آنقدر با مسائل و احكام دینی آشنایی داشت كه حضرت امام صادق (علیه السلام) به دیگر زنان می فرمود: «برای آگاهی یافتن از مسائل دینی، به ایشان مراجعه نمائید.»



[ صفحه 12]



ابوبصیر كیی از یاران امام صادق (علیه السلام) می گوید: وقتی امام موسی كاظم (علیه السلام) در «ابواء» متولد شد، من در خدمت امام صادق (علیه السلام) بودم.

امام صادق (علیه السلام) بعد از متولد شدن امام موسی كاظم (علیه السلام) به من فرمود: «پروردگار، فرزند پسری به من عنایت فرموده كه بهترین خلق خدا می باشد و همسرم حمیده مطلبی را در مورد به دنیا آمدن این فرزند به من گفت كه خودم به آن آگاهی داشتم.»

عرض كردم: «فدایتان شوم، همسرتان چه خبری به شما داد؟»

حضرت فرمود: «حمیده گفت: وقتی فرزندم به دنیا آمد، دستهای خود را بر زمین گذاشت و سر خود را به سوی آسمان بلند كرد. من به او گفتم: این یكی از نشانه های ولادت پیامبر (صلی الله علیه و آله) و هر امامی است كه پس از ایشان به دنیا می آید.»

شخصی به نام یعقوب سراج می گوید: خدمت امام صادق (علیه السلام) رسیدم. دیدم امام صادق (علیه السلام) كنار فرزندش ابوالحسن موسی (علیه السلام) كه در گهواره هست، ایستاده است.



[ صفحه 13]



حضرت امام صادق (علیه السلام) مدت زمان طولانی با فرزندش راز می گفت، منتظر نشستم. وقتی آن مكالمه نجواگونه پایان یافت، بلند شدم و نزدیك حضرت رفتم.

امام صادق (علیه السلام) فرمود: «برو به مولای خود سلام كن.» من نزدیك گهواره ابوالحسن موسی (علیه السلام) رفتم و سلام كردم. حضرت در گهواره بعد از آن كه به زبان فصیح پاسخ سلام من را داد، فرمود:

«برو و اسمی را كه دیروز برای دخترت انتخاب كرده ای را تغییر بده، زیرا خداوند چنین نامی را دوست ندارد.»

امام صادق (علیه السلام) به من فرمود: «دستور مولای خودت را اطاعت كن تا از راه راست بهره مند شوی.»

من نیز رفتم و نام دخترم را تغییر دادم. [4] .



[ صفحه 14]




[1] منتهي الآمال.

[2] منتهي الآمال.

[3] منتهي الآمال.

[4] منتهي الآمال، ج 2؛ مناقب، ج 3، ص 406؛ بحارالانوار، ج 48، ص 73.